شکست در برنامه ریزی و کارها CAPT Haidary ۱۳ شهریور ۱۴۰۳

شکست در برنامه ریزی و کارها

مجله مدیران دوراندیش

 شکست در برنامه ریزی و کارها

  • نویسنده:علی عباسی 

 شکست در برنامه ریزی

شکست در برنامه ریزی موضوع این مقاله از سایت www.abbassiali.com  است .بیایید از روزی که تصمیم برای برنامه ریزی گرفتید شروع کنیم . احتمالا اطراف خودتان را مرتب کردید و یک کاغذ و خودکار برداشتید و شروع کردید به نوشتن کارها و تاریخ زدن. فردا آن روز تیک کارها را زدید ، روز دوم همینطور و در ادامه همه چی داشت خوب پیش می رفت که یه دفعه بلای آسمانی نازل شد و شم ابه خودتان آمدید و متوجه شدید بله شکست خوردم .

شکست در برنامه ریزی یکی از مشکلات اساسی تک تک افرادی که اهل برنامه ریزی هستند شده . گروهی از این شکست موفقیت های عجیبی را خلق میکنند و گروه دوم برنامه را میسپارند دست خدا و تسلیم شکست میشوند .در این مقاله قرار است با شکست آشنا شویم .

اکثرمون میدونیم که راهی برای فرار از شکست خوردن نیست و به این نتیجه رسیدیم که برای پیشرفت کردن گاهی شکست خوردن طبیعیه و بهمون کمک میکنه تا رشد کنیم ، اگر زندگی نامه ادمهای موفق رو خونده باشیم میدونیم که بارها در طول مسیر رسیدن به اهدافشون شکست خوردن تا موفق شدن . اما وجود همه این حرفا تک تک ما از شکست بدمون میاد ، ازش میترسیم و اصلا نمیخوایم بهش حتی فکر هم کنیم .

خیلیامون وقتی شکست میخوریم تا مدت ها و گاهی برای همیشه دست از تلاش برمیداریم ، خودمون با دست های خودمون به شکست قدرت و وزن بیشتری میدیم .خیلیامون ممکنه هنوز درگیر تجربه شکت  ۱۰ سال پیشمون باشیم ! ممکنه این شکست کاری، شغلی و یا احساسی و تحصیلی بوده باشه که هنوز تاثیرش رو حفظ کردیم و دور اون کار رو خط کشیدیم و یا حتی گاهی وقتا ترس از تکرار شکست  باعث شده ما نه تنها سراغ اون کار دیگه نرفته باشیم بلکه هیچ کار دیگه ای رو هم امتحان نکرده باشیم و خودمونو تومحدوده امنی که ساختیم حبس کنیم

اگر ترس از شکست خوردن نبود چیکار میکردید؟!

توی تحقیقاتی که انجام شده یه سری از کارها بوده که افراد به خاطر ترس از شکست خوردن اونارو انجام ندادن . بریم و چندتا از این کارها رو بخونیم . اگر از شکست نمیترسیدم برای ادامه تحصیل خارج از کشورم اقدام میکردم ، شغلم رو تغییر میدادم ، رشته تحصیلیم رو عوض میکردم ، یه سمینار بزرگ یرگزار میکردم ، درس خوندن رو میذاشتم کنار ، داستان زندگیم رو مینوشتم، با دختر مورد علاقه م ازدواج میکردم ، اعتراف میکردم که مهاجرتم اشتباه بود و برمیگشتم به کشورم ، توی بورس سرمایه گذاری میکردم ،تنهایی به سفر میرفتم ، رابطه مو تموم میکردم ، برای درمان بیماریم اقدام میکردم و …میخوام همینجا بهتون بگم که موفقیت ، شکست و هدفگذاری هر سه باهم میان .

 

یعنی نمیتونیم فقط یکیشونو انتخاب کنیم . تصور کنید در فروشگاه زندگی هر سه این محصولات تحت یک پکیج به فروش میرسن و غیر قابل جدا شدن هستند . فکرکنید که چیپس رو در بسته های سه تایی میفروشن . چیپس ساده ، فلفلی و لیمویی اما شما از چیپس فلفلی خوشتون نمیاد اما از اونجایی که هر سه این محصول باهم هستند شما اونو خریداری میکنید چون دلتون چیپس لیمویی و ساده رو میخواد ! اگر تصمیم میگیرید برای اهدافتون تلاش کنید و فرمون زندگی دست خودتون باشه باید بدونید که موفقیت ، شکست و هدفگذاری هر سه باهم میان و نمیتونید یکیشونو بگیرید . مثل شنا کردن تو دریا میمونه نمیشه که شما برید شنا ولی خیس نشید یا تو لباستون شن نره . ما هدف میزاریم ، تلاش میکنیم و در مسیر رسیدن به هدفمون ممکنه بارها شکست بخوریم و یا ممکنه در اولین قدم موفق بشیم .پس همین الان باید بدونیم که حضور شکست رو در زندگیمون بپذیریم و از شکست خوردن سوپرایز نشیم .

 

داستان

دوستی ها و روابط مثل یک چهارپایه میمونن وقتی اون رابطه دوستی به هر دلیل که تموم میشن یه پایه از اون چهارپایه میشکنه شما تصور کنید که یه میخ از جای اون پایه زده بیرون بادی بعد از هر رابطه ای نشست خوب فکر کرد چرا و چطور اینجوری شد و اون پایه شکسته رو  باید تو ذهنت درستش کنی . اگر درستش کردی یه روز یه جایی همین چهارپایه رو میزاری زیر پات برای رسیدن به یه چیز بزرگ تر و ساختن یک رابطه موفق تر.

اما اگر همون جوری ولش کردی توی ذهنت اون میخی که از جای پایه زده بود بیرون همینجور زخمیت میکنه . حالا این صندلیا میتونه جز رابطه نماد خیلی از کارها باشه میتونه نماد تجربه یا هر تلاشی که کردید باشه. نماد هرچیزی که شما براش زحمت میکشید که توش موفق باشید یا شکست بخورید .اگر بیایم همیشه به تلاش هایی که نتیجه ای که میخواستیم واسمون نداشته به دید اون چهارپایه نگاه کنیم ؛ اگر از خودمون سوالای درستی بپرسیم یه روزی میتونیم اون چهارپایه رو بزاریم زیر پامون و ازش استفاده کنیم برای موفقیت ولی اگر همون جوری با پایه شکسته بزاریمش کنار هرچند وقت یه بار پامون میگیره به میخش و زخمیمون میکنه .

شکست در برنامه ریزی هم یاد گرفتن میخواد !

شکست خوردن هم باید یاد گرفته بشه مثل خیلی چیزای دیگه از زندگیمون .وقتی بلد نباشیم شکست خوردن چه قاعده ای داره مثل بچه ای که همیشه نمراتش ۲۰ هست و توقع دیگران ازش بالاست ؛ وقتی یه بار نمره ۱۸ میگیره خودشو میبازه.احساس میکنه وای چه شکست بزرگی خورده و به کل تلاش دوباره رو میزاره کنار . حتما همتون کوه های یخی که از وسط اقیانوسها زده بیرون رو دیدید.

جالبه بدونید هر میزان از اون کوه یخ که میبینید فقط یک دهم از اون کوه هست و نه دهم اون زیر اب وجود داره ! موفقیت آدمهای دیگه برای ماها حکم همون کوه یخ رو داره که فقط یک قسمت خیلی کوچیک از کوه هستش و نه برابر اون که زیر اب هست رو نمیبینیم. اون قسمتی که زیر اب هست دقیقا همون شکست ها و هدفگذاری هایی هست که با شکست خوردن مواجه شدن و کم کم این یخ بالای کوه رو ساختن تا شد موفقیت و سر اب بیرون اورد.

 

تو زندگی واقعی ادما همیشه نمیتونن نمره ۲۰ بگیرن اصلا همین همیشگی نبودنش هست که بهش ارزش میده . اما ارزش اصلی اون بلند شدن بعد از شکست خوردن هست اونه که مارو ادم متفاوت تری میکنه . در زندگی واقعی باید مهارت شکست خوردن رو بلد باشی و باید بتونی با احساسات خودت بعد از شکست به صلح برسی، شکستت رو هضم کنی ، بررسیش کنی ، دلیلش رو پیدا کنی و راه کارهای مناسب رو پیشبینی کنی و بلند شی .

بیشتر از اینکه نیاز به یادگیری موفقیت داشته باشیم لازمه که شکست رو بشناسیم و باهاش آشتی کنیم . چون اونکه مارو رشد میده و بزرگمون میکنه . اگر قرار بود با یه شکست کوتاه بیایم هیچوقت راه رفتن رو یاد نمیگرفتیم ! سوشال مدیا تاثیر بسیار زیادی رو زندگی ما داره . ما با تماشا زندگی دیگران تصورمون از موفقیت و شکست کاملا تغییر کرده و تصویرمون از موفقیت و شکست خودمونم که لازم نیست بگم به چه مرحله ی اسفناکی رسیده .

شما با دیدن زندگی دیگران در اینستاگرام جز خوبی ، سفر ، خوشحالی و زیبایی چیز دیگه ای نمیبینید و این باعث شده یه دید غیر واقع گرایانه ای نسبت به زندگی ها پیدا کنیم . شکست و موفقیت از دیدگاه خیلیا مثل دوقلوه هایی میمونن که بهم چسبیدن و در عین حال خیلی هم متفاوت از هم هستند . رسانه ها معمولا جایی هستند که انسانها بعد موفق و پیروز خودشون رو در اون به نمایش میزارن و همین باعث ایجاد یک توهم بزرگ و غیر واقعی در رابطه با موفقیت شده.

ما وقتی که تصویر یک موفقیت از فردی رو میبینیم ، باید پشت اون تصویر و مجموعه رفتارها و عواملی که باعث شکل گیری تصویر شده رو هم ببینیم. شبکه هایی اجتماعی این قابلیت رو داره که ما رو به شدت دچار سرخوردگی کنه؛ به ما  تحمیل کنه که برگ برنده و شانس فقط دست عده ای هست و ما از اونا محروم موندیم . همین موضوع باعث شده که اولین چیزی که به ذهن ما خطور کنه این باشه که ما شایستگی دارا شدن این موفقیت رو نداریم ، ما توانایی های اون فرد رو نداریم و … اما بزرگترین واکنشی که مغز ما نشون میده اینکه میگه ” تو از خط موفقیت خیلی وقته که دور شدی و باید به سمت شکست حرکت کنی ” .

 

ما باید اینو بدونیم که تمام افرادی که تصویر موفقیت و شادی اونا رو مشاهده میکنیم ، دقیقا یکی شبیه ما هستند . اونا هم مثل ما روزای سخت دارن ، غصه میخورن ، حسودی میکنن ، دعوا میکنن و … و اونا هم مثل ما وقتی حالشون بده ، وقتی تو موقعیت سخت هستند دوربینشون رو نمیارن که از خودشون عکس بگیرن !! برای شما چندبار پیش اومده که وسط دعوا از خودتون سلفی بگیرید ؟ چندبار وقتی بدون ارایش و با چشمای پف کرده گوشه اتاقتون زانو غم بغل کرده بودید از خودتون عکسی منتشر کردید ؟ پس ازاین بعد کمی هوشیارتر تو فضای مجازی بچرخیم . رسانه ها جایی برای نشون دادن بهترین لحظه های زندگیه نه اتفاقات بد و شکست ها .

ما بعد از مشاهده هر تصویر باید آگاه باشیم که اون بخش و فقط یک برش کوچیک از زندگی یک نفره و هیچ حکم قطعی و مطلقی پشتش نیست .در شبکه های اجتماعی تقریبا میتونم بگم امکان روبه رو شدن با حقیقتی وجود نداره. حتی در این فضاها زندگی نامه های اشخاص هم دستخوش این”همیشه موفق بودن”شدن ، معمولا از قسمت های شکست خوردن ها و تلخی ها یا به سرعت و بدون جزئیات عبور میشه و یا کامل گفته نمیشه .

شکست در برنامه ریزی اپل!

خب کمپانی اپل رو همه میشناسن ، حتی اگر هیچ محصولی به این مارک نداشته باشید حداقل یکبار اسمش رو شنیدید. از میزان موفقیت اپل اصلا نیازی نیست توضیحی داده بشه چون کاملا مشهوده اما از شکست اون چی ؟ چقدر میدونید ؟ خب خوبه که بدونید یکی از شکست های بزرگ استیو جابز تولید کامپیوتری به اسم لیسابود که به عنوان یه اشتباه محض ازش یاد میشه . کامپیوتری که انقدر بد بود که تمام نسخه های فروخته شده از اون دفن شد !!! یا تولید تیشرت هایی که حتی خود کارکنان اپل حاضر به خرید اونا نبودن . همه اینا از شکست های بزرگ اپل با خسارت های بیش از اندازه بزرگه . اما واکنش دارندگان این برند چی بود ؟ تسلیم شدن ؟ دیگه طراحی جدیدی نکردن ؟ دیگه سهامی نفروختن ؟ اگر هر تصمیمی جز ادامه دادن گرفته بودن الان اپلی وجود نداشت .

داستان  خانم جی کی رولینگ نویسنده کتابهای هری پاتر رو هم میتونید در مقاله استمرار در برنامه ریزی بخونید و ببینید اگر هر تصمیمی جز ادامه گرفته بودن الان هیچی از هری پاتر وجود نداشت .هوشمندی این افراد گیر نکردن در چالش ها و عبور از اونا بوده . موفقیت یک نسخه نداره چون موفقیت از نظر همه ما متفاوته ولی شکست قطعا میتونه یک نسخه داشته باشه چون احساس هممون نسبت به شکست خوردن یکیه . باید در شکست ها واقع بینانه باشیم و بپذیریم که ما تمام تلاشمون رو کردیم و الان وقتشه که اصلاح بشیم . به همین سادگی .سهم تصمیم های خودمون و دیگران و سهم شانس رو باید در نظر بگیریم.

۵ استراتژی برای مواجهه با شکست در برنامه ریزی

  • اول

شکست هاتونو شخصی نکنید ! هویت خودتونو رو از اون شکست جدا نگه دارید.اینکه شما در اولین تلاش برای رسیدن به هدفتون شکست خوردید ؛ به این معنی نیست که شما توانایی ندارید ، شما شایستگی و لیاقت فلان زندگی رو ندارید . خودتون رو با شکست هاتون جمع نبندید و به علت اینکه شکست خوردید به خودتون برچسب نزنید.چون یک شکست در رابطه مون داشتیم میگیم من اصلا آدم دوست داشتنی نیستم . چون یک شکست تو کارمون داشتیم میگیم دست به هرچی میزنم جز بدبیاری هیچی نیست .پس نکته اول خودمون رو از شکست هامون جدا نگه داریم .

  • دوم

شکست هامونو بپذیریم و ازشون درس بگیریم. هر اتفاقی که در زندگی ما میفته قطعا درسی برای ما داره ولی ما انقدر که به اون در بسته فکر میکنیم به اون چیزی که جلومون هست نگاه نمیکنیم . بعد از شکست خوردن اول از همه کمی زمان بدید به خودتون تا اون احساسات در شما فروکش کنه . اجازه بدید اون خشم شما بیاد پایین و بعد برید برای قدم بعدی . بعد از اینکه احساساتتون رو کنترل کردید کمی به بیرون زوم کنید و داستان رو از فاصله بیشتری ببینید ؛ کمی از دور به اتفاق نگاه کنید تا یک دید کلی پیدا کنید . بعد از خودتون سوالای خوب بپرسید . به جای اینکه بگید خدایا من چرا انقدر بدبختم ؟ چرا باید این بلا سر من بیاد؟ مقصر کی بود که اینجوری شد ؟ از خودتون بپرسید نقش من چی بود ؟ بهتر بود چه واکنشی نشون میدادم ؟ چیجوری میتونستم کنترل جریان رو به دست بگیرم ؟ بعد از اینکه به این سوالات جواب صادقانه ای دادید و با خودتون رو راست بودید ؛ سعی کنید از این تجربه درس بگیرید که دفعه بعد عملکرد بهتری داشته باشید.

  • سوم

از اون تجربه عبور کنیم . یادتون باشه مدام مرور کردن سناریوی شکست تو ذهن هیچ فایده ای نداره و فقط شمارو نگه میداره که حرکت نکنید .باید به خودتون زمان بدید و تلاش کنید که از اون شکست عبور کنید .هرچقدر که شما لحظه شکست رو تکرار کنید ان شکست برای شما بزرگ و بزرگتر میشه و احساس خشم و سرزنش شما بیشتر میشه و تبعا اعتماد به نفس شما پایین میاد . مرور شکستی که در گذشته اتفاق افتاده گذشته شما رو تغییر نمیده فقط مانع حرکت شما در آینده میشه .

 

  • چهارم

دنبال مهر تایید دیگران نباشید . متاسفانه خیلی وقتا بعد از یه شکست دست از تلاش برمیداریم چون معنقدیم اگر دوباره شکست بخورم دیگران درباره ما چی فکر میکنن .دیگران درباره ما چی میکن . یاتون باشه این زندگی شماست ، آینده شماست و اهداف شماست . چرا باید نظر بقیه تو زندگی شما مهم باشه ؟ شما یکبار زندگی میکنید و باید جوری زندگی کنید که لذت ببرید.

  • پنجم

شما باید دیدگاه تون رو درباره شکست تغییر بدید . خانم کارول دوک تحقیقی در رابطه با نمره دهی و ارتباطش با شکست انجام داد . به این صورت که اومد تو یه دبیرستان نمره زیر ۱۰ رو برداشت و به جای اون نوشت ” هنوز نه ” . یعنی به جای اینکه به دانش اموز بگن افتادی گفتن هنوز قبول نشدی و در طی این تحقیق متوجه شدن داش اموزانی که نمره هنوز نه رو گرفتن به مراتب حالشون خیلی بهتر از دانش اموزانی بوده که نمره زیر ۱۰ رو دیدن . دسته اول خودش رو در مسیر موفقیت میدید و دسته دوم خودشون رو شکست خورده میدیدند. پس به جای اینکه بگیم من لیاقت فلان چیز رو ندارم بگیم هنوز اماده نیستم.

 

یادتان باشد وقتی که شکست می خورید و دیگر از تلاش دست می کشید قطعا جنبه های دیگر زندگی تان هم  تحت تاثیر قرار میگیرد. مثل این می ماند که شما یه چرخ ماشین تان  پنچر شود  و بزنید سه تای دیگر را هم با چاقو پاره کنید ! شما حتما این کار رو نمی کنید . هر زمان که به شکست مواجه شدید کمی صبر کنید ، جوانب را بررسی کنید و اگر ادامه دادن به نفع شما بود ادامه دهید .امیدوارم محتوای این مقاله بهتون کمک کرده باشه . خوشحال میشم نظراتتون رو بخونم.

برخی از عوامل شکست در کار

همه در تلاشند و می‌خواهند در کاری که انجام می‌دهند با نمره بیست موفق باشند.

برای موفقیت روش‌های جالب و امیدبخش زیر توصیه شده است:

برنامه ریزی،هدف مندی،ثبت روند توسعه،کسب عادات سودمند ، افزایش کارایی،تمرکز،مطالعه،مذاکره و مشورت با متخصصان و…..

عوامل شکست

  • نداشتن مشاور خوب
  • نداشتن هدف مشخص
  • عدم مهارت و کارشناسی
  • عدم آگاهی به داشته ها
  • نداشتن چشم‌انداز
  • عدم برنامه ریزی زمانی
  • عدم انگیزه کافی
  • عدم تمرکز
  • ضعف اراده
  • تلاش برای راضی‌ نگه‌داشتن همه 
  • ترس و دودلی
  • ذهنیت متوسط
  • کمال‌گرایی
  • و…….. نظرات شما

 

یک دیدگاه بنویسید
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی با * مشخص شده اند