تفکر و فکر کردن موضوعات یک هیات مدیره بخش اول CAPT Haidary ۱۳ شهریور ۱۴۰۳

تفکر و فکر کردن موضوعات یک هیات مدیره بخش اول

مجله مدیران دوراندیش

تفکر و فکر کردن موضوعات یک هیات مدیره ۱

روزانه با دیدن هر مقاله، برنامه تلویزیونی ، رادیویی و… که در زمینه مدیرت و زیر شاخه های مربوطه ،بدون اینکه ما معنای دقیقی برای تفکر بیابیم ، به بحث و گفتگو می پردازنند ، زمانی که با واژه تفکر و انواع مدل های ان برخورد می کنیم مغز و حواس ها متمرکز شده تا راهکاری بیابند و… در این بحث با مشارکت  یکدیگر به مباحثی می پردازیم.

تفکر چیست؟

تعریف ساده: بررسی موضوع یا مشکلی و ارائه راه حل برای رفع مشکل.

تفکر روندی است که در آن فرد با برخورد به چالش ، مشکل و یا مسئله ای با استفاده از هوش ،تبوغ، دانش ، مهارت و تجربیات خود یا سایرین به رفع و حل آن اقدام می نماید. و بنوعی دیگر توانایی و چاره جویی عمومی انسانها برای حل مسائل را تفکر گویند که با پرسش شروع و پس از برآورد جواب و راهکاری توسط فرد پیدا می شود .

بنوعی تفکر یکی از استعداد‌های ذاتی انسانی است که باید آزاد باشد تا بتواند شکوفا شود و موجب رشد و تکامل فرد گردد. اما عقیده ناشی از علت یا علل روانی، اجتماعی، خانوادگی و… است و ریشه در وجدان و باطن آدمی ندارد.

هرچند فکر کردن یک عمل غریزی است ،  اما توانایی آن عمیق برای همه یکسان نبوده  ودرهرکسی بنا به موارد ذکر شده فوق متفاوت و نوعی مهارت بشمار می آید که برای یادگیری درست و صحیح آن نیاز به زمان و تمرین دارید تا به فردی متفکر تبدیل در تمام زندگی ما اثر مثبتی بگذارد.

اگرفرد بتوانید از نیروی ذهنی و قدرت تفکر خود به خوبی استفاده کنید احتمالا در هر زمینه ای  می تواند فرد موفق و پیروزی باشد.

راه های افزایش مهارت تفکر.

 ۱- انواع مدل‌های تفکر :

الف) تفکر مفهومی :  در این روش مدل ها ، الگوها و ارتباطات بین مفاهیم را درک  شده تا تصویر کلی را واضحی روشن شود.

مثال : در بازی شطرنج این مدل تفکر را به شکل شبیه سازی شده و در حین بازی برای بازی کن مشخص می شود. که او الگوها و قوانین بازی را درک و براساس حرکات  به پیش میرود.

ب)تعریف تفکر شهودی

در این روش فرد براساس شم و درک ذهنی پیش می رود. اکثر مواقع ذهن ما بیشتر از چیزی که درک  ویا می‌بینیم پردازش می کند که به آن درک ذهنی یا شهودی می‌گویند.

مثال: هر شخص با یک نگاه ظاهری به فردی می‌توانید تشخیص  هایی بدهد و او را برآورد  و تا حدودی استنباط نماید. این مورد یک نوعی درک اداکی و شهودی است .

۲- سبک های تفکر :

در موارد سبک های مختلف فکر کردن ، آقای هریسون در کتاب هنر فکر کردن پنج مدل مختلف را تعریف می‌نماید.

۱) تفکر ترکیبی    ۲) تفکر ایده آل گرا    ۳) تفکر عمل گرا     ۴) تفکر تحلیل گرا     ۵) تفکر واقع گرا.
شما می توانید انواع  مدل ذهنی و فکری افراد را از بین موارد موصوف بیابید و نتیجه بگیرید فرد مورد نظر به کدامین سمت تمایل بیشتری دارید. شاید برخی در تمامی و برخی موارد متمایل هستند ولی مهم این است که در پنج مورد موصوف به کدامین سمت بیشتر فرد مورد نظر گرایش بیشتری و تمایل بیشتر و پر رنگ تر به نظر می اید.

تفکر ترکیب کننده :

در این مدل تفکر فرد از بحث و جدال بیشتر مشعوف و لذت برده  و سعی می کند که نقش بد مانند فیلم ها (پلیس بد ، میانجی شیطانی  و…) را به نمایش گذارد. آنانی که دارای این نوع طرز تفکر با ایجاد سوال، پرسش و چالش برای سایرین سعی بر این دارند تا تصویر بزرگ و کلی ذهنی خود را به ورطه نمایش بگذارند.

تفکر ایده آل گرا :

این نوع تفکر افراد تلاش دارند که یک الگو و تصویر کلی در ذهن خود داشته و به جزییات توجهی نداشته باشند. آنان بیشتر از آنکه به واقعیات ها ، ارقام و اعداد علاقه مند باشند به افراد و احساسات متمایل هستند و اکثرا  در کارهایشان برای آینده برنامه ریزی می کنند .

تفکر عمل گرا

برخی افراد سرعت تفکر بالایی  در انجام ماموریت و کارهایشان بدون توجه به پایان خوب ، عالی و مفید آن دارند، آنان دارای خلاقیت بالا، همسو با تغییرات و برنامه ریزی کوتاه مدت خوبی دارند.

تفکر تحلیل گرا :

در این تفکر مشکلات را به اجزای کوچکتر تبدیل کرده و جز به جز به مشکل نگاه  می کنند. این افراد با نگارش لیستی از مشکلات در پیش رو سعی می‌کنند پامترها و جزییات زیادی به آن افزوده و به این ترتیب مشکلات و چالش ها  به صورت ردیف و پشت سرهم قرار داده تا مسئله به حل نهایی برسد.

تفکر واقع گرا :

در این گروه افراد آن احساسات کمتری داشته، با خواسته های سخت ، سنگین و سعی دارندهرآنچه نیاز هست را رفع نموده تا مشکل شان حل شود. در دسته  آنان در حل و تحلیل مسائل مهارت بالایی دارند و می‌دانند که چگونه با ابزارهای مختلف از پس حل مشکلات بربیایند. آنان همچنین از محدودیت های خود آگاهی داشته اند البته تمامی افراد به میزان متفاوتی تفکر واقع گرایی را دارا هستند.

تفکر واگرا در روبروی تفکر همگرا :

تفکر همگرا زمانی که شما فقط  دو انتخاب در پیش روی خود دارید مثلا دیگران را یا خوب و یا بد تصور می‌کنید در این صورت شما تفکر همگرا دارید.  تفکر واگرا ، زمانی که شما ذهن خود را به مسیرهای بیشتری سوق و هدایت می‌کنید و بن بست و انتها را تصور نمی کنید ذهن واگرایی دارد و لزوما همه چیز را سیاه و سفید نمی بینید.

شایسته است در زندگی سعی شود بیشتر تفکر واگرا را در خود بسازیم. و در مواجهه با افراد، موقعیت ها  قضاوت تند و سریعی نسبت به سایرین نداشته ، کمتر بین دو گزینه انتخاب قدم برداریم  و با خود فکر کنیم که آیا گزینه های دیگری وجود ندارد؟ یعنی به موضوع دو بعدی ننگریم و آنرا چند وجهی ببینیم .البته تفکر همگرا هم همیشه بد نیست، مثلا در هنگام محاسبات ارقام و ریاضی شما باید دقیقا به یک جواب مشخص برسید و یا در هنگامی که محدودیت انتخاب کردن دارید مانند خرید یک وسیله خاص باید یک مدل و برند خاص را انتخاب کنید.

تفکر انتقادی :

تفکر نقادی یا انتقادی در اوقاتی  که فرد شرایط یا اطلاعاتی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد حادث می شود. سعی می‌ شود از واقعیت های موجود بهره و استفاده نمود. برسی ، ارزیابی از نتایج  تجزیه و تحلیل خود می‌تواند به نتیجه گیری و تصمیم  منجر شود.
در این مدل تفکر ما براساس فرضیات ناشناخته و بدون منبع واقعی صحبت نمی کنیم ، سعی می شود با استناد به برهان ، دلیل واقعیت های موجود ، زمینه ها ، موقعیت ها را تجزیه و تحلیل نماییم . هرچند که دیدگاه شخصی و پیش فرض ها نیز  بروی تجزیه و تحلیل موقعیت های مختلف تاثیر گذار است.

مثلا اگر شما طرفدار علاقه به یک برند باشید احتمالا عملکرد و اپشن های همترازان و رقیب آن برند همیشه مورد انتقاد و کم لطفی قرار خواهید داد و یا در بهترین حالت اعتنای کمی به آن خواهید کرد. بنابر این بایستی سعی شود با تفکر صحیح پیش فرض های ذهنی خود را به چالش بکشید و تفکر کلیشه ای خود را از بین ببرید.

تفاوت تفکر و عقیده چیست؟

قبلا بیان شد که تفکر یکی از استعداد‌های انسانی است که باید آزاد باشد تا بتواند شکوفا شود و موجب رشد و تکامل انسان گردد. اما عقیده ناشی از علت یا علل روانی، اجتماعی، خانوادگی و… است و ریشه در وجدان و باطن آدمی ندارد.

بسیاری از عقاید بشر ناشی از یک سلسله عادتها، تقلید‌ها و تعصب ها می باشد و ربطی به اندیشه و تفکر  ندارند، و همانند زنجیر‌هایی هستند که به دست و پا بسته شده‌اند. وظیفه متفکران و اندیشمندان در  این است که با عادات تخیلات ، عادات غلط و سنت‌های غلط موروثی که در اذهان و ضمیر افراد رسوب کرده و جلوی رشد، درک و تکامل خوبی ها  را گرفته، به روش منطقی و سنجیده مبارزه کرده و با آموزش و پرورش اذهان راه را برای تفکر صحیح و تکامل بخش باز کنند.

برای مشاهده بخش دوم لطفا کلیک فرمایید

 

یک دیدگاه بنویسید
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی با * مشخص شده اند