تفاوت میان ذات فردی و اندیشه فردی
مقدمه:
با عنایت بر اینکه ما در دنیایی از تکنولوژی و فناوری غرق شده ایم ولی در اطرافیان خود هنوز افرادی را می بینیم که در دوران خاصی بسر می برند که میتوان بر ان دوران جاهلیت را نام نهاد . یک روزی در دفتر کاری ( بر یک خیابان اصلی) مشغول به برسی دفتری بودم ! جوان ۲۷ ساله ای خوش اندام نزدم آمد .
پرسید کفتر مرا ندیدی؟
گفتم خیر !
گفت: حتما تو آن را گرفته ای؟
گفتم: به چه کارم می آید و من خود حامی حیوانات هستم و آنها را دوست دارم و شعارم آزاد بودن شان است نه اسارت !
بحث کمی بالا رفت .
گفتم : اکنون هم سن و سال شما در جامعه محترم پزشکی ساعت ۴ صبح به بیمارستانی رفته و تا ۱۰ صبح به عمل جراحی مشغول و بعد از آن بیماران بستری را ویزیت کرده ، نهار نخورده ساعت ۳ به مطب شخصی شان رفته تا نیم شب بخدمت رسانی مشغولند و شما با این جوانی و زیبایی بدنبال اسارت کبوتر مشغول هستید!!!!!
مشکل در کجا است؟ در ذات، تربیت ، آموزش ، محله ، فقر و…
با گسترش سیستم های اداری و سازمانی و فراگیر شدن آنها بصورت مستندات و یا نرم افزاری حتی در کوچکترین گروه ها و کسبه ها مشکلات فراوانی را بین کارفرما ها ، مدیران ،هیات های مدیره ، همکاران و… که برای رسیدن به اهداف خود از سوی دانش فردی ، نا امیدی ، نا چاره و…دست به کارهایی زیبنده و یا غیر شایسته می زنند که اینها شاید یک اثر بنیادی درون فردی مانند ذات داشته باشد
تفاوت میان ذات فرد (هویت بنیادین) و اندیشه و خرد فردی یکی از پرسش های بنیادین در برخی از موارد حتی فلسفه و روانشناسی است. درک این تمایز نیاز به بررسی دقیق مفاهیم دارد:
۱. ذات فرد (هویت بنیادین)
تعریف:
ذات فرد (یا “خودِ حقیقی”) به هستِه وجودی، جوهر ثابت و اصیلِ انسان اشاره دارد. این مفهوم شامل ویژگی هایی است که مستقل از تجربیات، افکار یا شرایط بیرونی وجود دارند.
در فلسفه اسلامی: ذات نزدیک به مفهوم نفس (در تقابل با بدن) یا روح است که ماهیت جاودان و غیرمادی انسان را تشکیل می دهد.
در عرفان: ذات، “حقیقت انسان” است که با خداوند پیوند دارد و فراتر از تغییرات دنیوی است.
ویژگیها:
ثابت و تغییر ناپذیر (مثال: “منِ عمیق” که در طول عمر ثابت می ماند).
منشأ اصیلِ احساس هویت (“من کیستم؟” فارغ از نقش های اجتماعی).
اغلب ناخودآگاه و شهودی ادراک می شود (نه با استدلال عقلی).
۲. اندیشه و خرد فردی (فعالیت عقلانی)
تعریف:
اندیشه (تفکر) و خرد (عقل) به فرآیندهای ذهنی، قوه استدلال و محصولات فکری انسان اشاره دارند. اینها ابزارهایی برای درک جهان، حل مسئله و تصمیم گیری هستند.
در فلسفه اسلامی: عقل (عقل نظری و عملی) به عنوان ابزار کشف حقایق و تمیز خوب از بد شناخته می شود.
در روانشناسی: شامل شناخت (تفکر، حافظه، تحلیل) و هوش (توانایی حل مسئله) است.
ویژگیها:
پویا و تغییرپذیر (با تجربه، آموزش و زمان تحول می یابد).
وابسته به شرایط (مثل فرهنگ، تربیت، سلامت مغز).
خودآگاه و مبتنی بر استدلال (پردازش اطلاعات از طریق مغز).
۳. تفاوت های کلیدی
مؤلفه | ذات فرد | اندیشه و خرد فردی |
ماهیت | جوهر ثابت و وجودی | فرآیند متغیر ذهنی |
تغییرپذیری | ثابت (ذاتی) | متغیر (تحت تأثیر یادگیری و تجربه) |
منشأ ادراک | شهود، دروننگری، تجربه عرفانی | استدلال، تجربه، آموزش |
وابستگی | مستقل از محیط | وابسته به مغز و شرایط بیرونی |
نقش | “هستی” انسان (Being) | “کردار” انسان (Doing) |
۴. نسبت این دو با یکدیگر
ذات، بنیان خرد است:
ذات فرد مانند “زمینه وجودی” است که قابلیت های عقلانی از آن سرچشمه می گیرند. به بیان دیگر، عقل ابزاری در خدمت ذات است تا اهداف وجودی را محقق کند.
خرد، واسطه شناخت ذات:
هر چند ذات فراتر از عقل است، اما عقل می کوشد از طریق درون نگری و تحلیل، آن را بشناسد (اگرچه به گفته عرفا، ذات نهایتاً با شهود شناخته میشود، نه استدلال).
تعارض ممکن:
گاه افکار متغیر (مثلاً افکار منفی و تحریفات ذهنی) می توانند فرد را از “خودِ حقیقی” دور کنند. هدف رشد انسان، هم سو کردن اندیشه با ذات اصیل خویش است.
۵. جمع بندی در قالب مثال
ذات: مانند آینه ای زلال است که ماهیتاً پاک است (حقیقت وجودی).
خرد: مانند نوری است که بر آینه می تابد و امکان انعکاس واقعیت را فراهم می کند.
به گفته مولانا:
“عقل جزوی چو چراغی است اندر خانه ای
تا بر آن خانه بتابد، مینماید آنچه هست”
(عقل بخشی از وجود انسان است که تنها گوشه ای از حقیقت ذات را روشن می کند).
این تمایز نشان می دهد که “بودن” (ذات) مقدم بر “اندیشیدن” (خرد) است، اما تحقق کمال انسان در هماهنگی این دو است.
آیا می توان ذات را بسوی کمالات سوق داد؟
این پرسش عمیقاً فلسفی و اخلاقی است که قرن ها مورد بحث اندیشمندان بوده است. پاسخ کوتاه بله است، اما با تفصیل و شرایطی مهم:
دلایل امیدوار کننده برای امکان هدایت ذات به سوی خوبی:
- فطرت انسانی و تمایل به خوبی (در بسیاری از نظریات):
دیدگاه ادیان: بسیاری از ادیان (مانند اسلام) بر وجود “فطرت” الهی در انسان تأکید دارند که گرایش ذاتی به شناخت خدا، حقیقت و نیکی دارد. این فطرت، پایه ای برای پذیرش و گرایش به خوبی ها است.
دیدگاه فلسفی: فیلسوفانی مانند افلاطون معتقد بودند شناخت “خیر” حقیقی، خود به خود انسان را به سوی آن سوق می دهد. برخی فلاسفه اخلاق نیز بر وجود حس اخلاقی ذاتی یا “وجدان” در انسان اشاره دارند.
دیدگاه روان شناسی مثبت نگر: این شاخه بر قابلیت های ذاتی انسان مانند مهربانی، شجاعت، عدالت جویی، قدردانی و عشق تأکید دارد و معتقد است پرورش این ویژگی ها ذاتی انسان را به شکوفایی مثبت سوق می دهد.
- ۲. نور و پلاستیسیتی (انعطافپذیری مغز):
علم عصب شناسی ثابت کرده مغز انسان تا پایان عمر تا حد زیادی انعطاف پذیر است. عادت ها، افکار و رفتارهای تکراری مسیرهای عصبی را تغییر می دهند.
تمرین مداوم فضایل اخلاقی (مانند صداقت، بخشش، کمک به دیگران، صبر) می تواند بتدریج مسیرهای عصبی مرتبط با این رفتارها را تقویت و آن ها را به بخشی پایدار تر از “شخصیت” یا آنچه به عنوان “ذات” تجربه می شود، تبدیل کند. به عبارت دیگر، ما می توانیم با عمل، “ذات” خود را شکل دهیم.
- تأثیر محیط، تربیت و آگاهی:
تربیت: تربیت درست در کودکی، ارائه الگوهای نیک و ایجاد محیطی امن و پر از محبت، می تواند فطرت مثبت انسان را تقویت و شکوفا کند.
آموزش و آگاهی: شناخت خوبی ها و بدی ها، درک پیامدهای اعمال، مطالعه اخلاق ، فلسفه و تفکر انتقادی می تواند به فرد کمک کند آگاهانه مسیر خوبی را انتخاب کند و بر تمایلات منفی غلبه یابد.
محیط اجتماعی: قرار گرفتن در محیط های نیکوکار، عادل و اخلاق مدار، بطور طبیعی افراد را به سمت رفتارهای خوب سوق می دهد.
چالشها و ملاحظات مهم:
- ۱. تعریف “ذات”:
اگر “ذات” به معنای هسته ثابت، تغییر ناپذیر و از پیش تعیین شدهای از شخصیت باشد، تغییر آن سخت است. اما بسیاری از دیدگاه های معاصر (علمی و فلسفی)، ذات را امری ثابت و لایتغیر نمی دانند، بلکه آن را متأثر از ژنتیک، محیط، تجربیات و انتخاب های مکرر فرد می بینند.
اگر “ذات” را مجموعهای از استعدادها، گرایش ها و ظرفیت ها بدانیم (که هم شامل گرایش به خوبی و هم به بدی می شود)، آنگاه تمرکز بر پرورش استعدادهای مثبت و مدیریت گرایش های منفی، معنا پیدا می کند.
- وجود گرایشهای متضاد: انسان همزمان ظرفیت بزرگی برای عشق، فداکاری و خلاقیت دارد و هم ظرفیت برای خودخواهی، خشونت و تخریب. “هدایت ذات” به معنای نادیده گرفتن جنبه های منفی نیست، بلکه به معنای تلاش مستمر برای تقویت جنبه های مثبت و مدیریت ، کنترل جنبه های منفی است.
- نقش اختیار و تلاش فردی: هدایت ذات به سوی خوبی ها یک فرآیند فعال، آگاهانه و مستمر است. نیازمند اراده، پشتکار، خودآگاهی، انتقاد از خود و بازنگری مداوم است. این کار آسان و خود به خودی نیست.
- محدودیت ها: عوامل ژنتیکی عمیق، آسیب های روانی شدید دوران کودکی، یا محیط های دارای فقر اجتماعی ، فقر فرهنگی و خشن می توانند این فرآیند را بسیار دشوار کنند، اما حتی در این موارد هم امکان تغییر و بهبود نسبی معمولاً وجود دارد (هرچند نیازمند کمک تخصصی و محیط حمایتی قوی تر است).
راهکارهای عملی برای سوق دادن خود به سوی خوبیها:
خودآگاهی: شناخت نقاط قوت و ضعف اخلاقی خود، تمایلات مثبت و منفی.
تمرین فضایل: آگاهانه و مداوم رفتارهای نیک را تمرین کنید (حتی اگر در ابتدا سخت باشد).
الگوگیری: مطالعه زندگی انسان های نیک و بزرگ و ارتباط با افراد فرهیخته ، با دانش و صالح.
معاشرت نیکو: انتخاب دوستان و محیط اجتماعی که ارزشهای خوب را تقویت میکنند.
آموزش مستمر: مطالعه فلسفه اخلاق، متون دینی (اگر معتقد هستید)، روانشناسی ، داستان و موسیقی های الهام بخش.
تفکر و تأمل: تأمل در پیامدهای اعمال خود بر خود و دیگران.
تمرینات معنوی (اختیاری): اعمالی مانند مراقبه، دعا ، نیایش یا شرکت در مراسم جمعی و مذهبی که به تقویت آرامش درونی و تمرکز بر ارزش های متعالی کمک می کند.
مشاوره و کمک گرفتن: در صورت نیاز، از مشاوران روان شناس یا افراد آگاه و با تجربه کمک بگیرید.
حرف آخر:
با تعریف صحیح از “ذات” به عنوان مجموعه ای از ظرفیت ها و گرایش های قابل شکل گیری، و با توجه به فطرت مثبت انسان، انعطاف پذیری مغز، و تأثیر شگرف تربیت، آگاهی و تلاش فردی، پاسخ این است که بله، امکان هدایت “ذات” به سوی خوبی ها وجود دارد. این یک سفر مادام العمر است که نیازمند آگاهی، اراده قوی، تمرین مداوم و انتخاب هوشمندانه محیط و معاشران است. این فرآیند شاید ذات را به طور مطلق و کامل تغییر ندهد، اما قطعاً می تواند آن را به طور معناداری به سمت خوبی ها سوق داده و متحول کند.